رفتم اتاق مدیر .طبق معمول یه آقای دیگه هم تو اتاق بود (جریان این رو بگم بخندیم .این مدیری که اومده مثلا خیلی مذهبیه .من بدبخت از سر سادگی مثل همیشه میرفتم پیشش برای کارای اداری میدیم زنگ میزد یه آقا هم میومد .حتی وقتایی که میگفتم حرف خصوصی دارم .اولش نگرفتم قضیه چیه تا اینکه برای بار سوم که معاونمون داشت از اتاق میرفت بیرون گفت فلانی رو بگو الان بیاد اینجا فردا پس فردا حرف و حدیث برامون نسازن .اینو که گفت تازه دوزاریم افتاد فهمیدم این به خودش هم شک اتاق منبع
درباره این سایت